Category: جعبهی اجرا
«از طریق ایمیلی ناشناس از فراخوان نمایشگاهی مطلع میشوید که با تمام آنهایی که تا کنون دیده بودید تفاوت دارد. باید بر اساس یا ملهم از داستانکی از پیتر هانتکه ایدهای ارائه دهید که در جعبهای به اندازهی ۴۰ در ۴۰ در ۳۰ جا بشود. زمان سخت محدود است و ایدهای به ذهنتان نمیرسد.»
اينها را نيما عمراني، يكي از هنرمندان شركتكننده در نمايشگاهي نوشته است كه از تاريخ ۹ تا ۱۴ مهرماه ۱۳۸۹ در گالري محسن برگزار شد و نمايشگاهگردانيِ جعبهي اجرا نام داشت.
«داستانک را بارها و بارها میخوانید. بنابر راهنمای همراه داستانک، میتوانید به ایدههای ساده فکر کنید؛ نباید سعی کنید خیلی پیچیده و غیرقابل درک باشید. متن میگوید که تماشاگر محکوم به دیدن است. شما این را باور نمیکنید. شما مطمئناید آنی که مجبور و محکوم است شما هستید و آن هم مجبور به خلق.» ما گالرياي را كه خود ساخته بوديم با خودمان به گالري آورديم: جعبهاي از جنس مقواي كارتن كه به اندازهاي يك بيننده جا داشت. بيننده روي صندلياي قابل تنظيم مينشست و محتويات جعبههاي كوچكتري را تماشا ميكرد كه يكي پس از ديگري توسط اجراگران به جعبه وصل يا از آن جدا ميشد. همچنين صداهايي را كه از بلندگوهاي دستگاه پخش ميشد ميشنيد. در ميان آثار به نمايش گذاشته شده، همه رقم كاري بود: از نقاشيها و مجسمهها و ويدئوها گرفته تا چيدمانها، هنر صدا، آثار هنر تعاملي، حاضر-آمادهها و چيزهايي نظير همين متني كه تكههايي از آن ميان گيومه آمده و نيما عمراني به عنوان اثر در نمايشگاه ارائه كرد: «بارها و بارها به ایدههای عجیب و غریب فکر میکنید و سبک و سنگینشان مینمایید. راههای مختلف، مدیومهای مختلف و راههای گریز. چه میشود اگر اصلاً در فراخوان شرکت نکنید؟ احساس میکنید خرفت شدهاید و حس ناتوانی و بیهودگی شما را فرامیگیرد. مدیومها راضیتان نمیکند. وقت رو به اتمام است. از دست خودتان عصبانی هستید. کمکم از دست برگزارکنندگان این نمایشگاه هم عصبانی میشوید. به ایدهی سادهلوحانهشان برای دموکراتیزه کردن نمایشگاه پوزخند میزنید؛ دلتان ولی خنک نمیشود.» ايده اين بود كه نمايشگاهي برپا كنيم كه در آن تمامي آثار فرستاده شده نمايش داده شوند بيآنكه تمامي آثار ديده شوند؛ نمايشگاهي كه تمامي آثار فرستاده شده پذيرفته ميشدند و هر هنرمندي ميتوانست نمايشگاهگرداني را برعهده بگيرد: مجموعهي انتخابها شانس ديده شدن را تعيين ميكرد. هيچ بينندهاي تمامي آثار را نميديد ولي در واقع انتخاب ميكرد نمايشگاه را به انتخاب چه كسي ببيند (از جمله خودش). از آنجايي كه هر بينندهاي چيز متفاوتي ميديد عملاً ناگزير بود به تنهايي در مورد كيفيت نمايشگاه تصميم بگيرد.
خود طراحي ايده و اجراي اين نمايشگاه نتيجهي كار گروهي بود: اثر مشترك گروه اجرايي /آ:ت/(بريتا.) (هنر به لهجهي بريتانيايي!) كه اولين شركت ايراني پرفورمنس با مسئوليت محدود خواهد بود. قصد ما در اين گروه «با يكديگر فكر كردن و با يكديگر ساختن» فضاهايي براي اجراست.
«احمقانه است که از روی همچو داستانکی با این شرایط کارکنید. راضی نمیشوید. خود را میآزارید. شما انتظار این را نداشتید. شما منتظر موقعیتی بهتر بودید و شما را نامنتظر غافلگیر کردهاند. احساس میکنید در حق شما بیانصافی شده؛ درحق شما ظلم شده است.» با انتخاب يك داستانك به عنوان تم نمايشگاه ميخواستيم هنرمندان را آزاد بگذاريم بيآنكه موضوع را آزاد گذاشته باشيم كه نمايشگاهگرداني را بيمعنا ميكرد: «حس میکنید به شعور و توانایی شما هم به عنوان هنرمند و هم به عنوان انسان توهین شده است. حس میکنید مورد اهانت قرار گرفتهاید. همهی اینها عمدی بوده برای دست انداختنتان. مطمئن میشوید که از اول قرار نبوده چیزی طراحی شود؛ چیزی ارائه شود. قرار نبوده شما کاری انجام دهید. همه چیز بازی است. اینها همه خون شما را به جوش میآورد.» بينندگان هم، مانند هنرمندان شركتكننده، نمايشگاه را به چشم يك بازي جدي مينگريستند و جنبهي اجرايي جعبهي اجرا هم از همينجا ناشي ميشد. شركتكننده عملاً مراسمي آييني را از سر ميگذراند. لازم بود از دو ماه قبل، با مراجعه به وبسايت گروه ثبتنام كنند. بعد از ثبتنام، با متقاضيان تماس گرفته ميشد و متناسب با برنامهي كاريشان برايشان وقت ملاقات صادر ميشد. در روز اجرا در اتاق انتظار از آنها خواسته ميشد كه متن پيتر هانتكه و دستورالعمل نمايشگاه را مطالعه كنند تا هنرمندان خيالشان راحت باشد كه اثرشان به متني ارجاع ميدهد كه بيننده پيشاپيش خوانده است. سپس ميتوانستند با توجه به جدولي كه نشان ميداد هر هنرمند چه آثاري را براي نمايش داده شدن در كنار اثر خود انتخاب كرده است نمايشگاهگرداني مورد نظر خود را تعيين كنند. (قيمت، مديوم، مدت زمان نمايش اثر و نام هنرمند در جدول درج شده بود. همچنين مشخص شده بود كدام آثار آزارنده هستند.) سپس قد بازديدكنندگان اندازه گرفته و يادداشت ميشد تا صندليشان در اتاق اجرا متناسب با قد آنها تنظيم شود. «شما به خواست خود در بازیای وارد شدهاید که اصلاً برای اذیت شما طراحی شده است. شما این را نمیدانستید. کسی به شما چیزی نگفته بود و این به نظرتان غیرعادلانه میآید. شما حس میکنید گیر کردهاید و راهی برای بازگشت ندارید. عصبانی هستید. آرزو میکنید که کاش آن ایمیل را باز نکرده بودید.» وقتي بيننده نهايتاً وارد جعبهي اجرا ميشد از آنها عكس ميگرفتيم. آنوقت كمتر از ربع ساعت وقت داشتند كه نمايشگاهگرداني موردنظرشان را تماشا كنند. دريچهها يكي پس از ديگري باز ميشد و بيننده در معرض انواع و اقسام آثار هنري قرار ميگرفت: ممكن بود از او خواسته شود كه بويي ناخوشايند را به همراه متني كه او را خطاب قرار ميداد بشنود يا از ظرفي كه قورباغهاي در آن نشسته بود با ني آب بنوشد تا جان ماهي را كه داشت در جلو چشمانش جان ميداد نجات دهد؛ ممكن هم بود يك نقاشي را ببيند يا ويدئويي را.
در اين نمايشگاه فرايندهاي گالريداري را تا حد امكان موبهمو تقليد كرديم به نمايش بگذاريم: ديوارهاي هميشه ناپيداي گالري اكنون بيحاصليشان را آشكار ميكردند. جعبهها را ميشد خريد و فروخت و سهم گالريدار و هنرمند و نمايشگاهگردان و اجراگر مشخص بود. (نمودار را ببينيد.) «به فروش فکر میکنید بلکه تسلا یابید. به این که ایدهای عالی میتواند پولی نصیبتان کند. این هم آرامتان نمیکند.معتقدید پولی که به دست شما میرسد درمقابل لذتی که بانیان این نمایشگاه از آزار شما میبرند ناچیز است.» هرچند مقواي جعبهها و ايدهي خود نمايشگاه جديتي نداشت، كل مراسم با دقت و جديت تمام انجام ميشد. در نهايت، بازخوردها شباهتي به نظرهاي پس از يك اجراي تئاتر داشت. بينندگان بيشتر تحت تأثير كليت ماجرا قرار داشتند تا تكتكِ آثار و در اين فضاي به ظاهر آزمايشگاهي، ميشد نقش مؤثر گالري را ديد: اينكه چه بخش بزرگي از تأثير اثر هنري، مربوط به جنبهي اجرايي آن است و تا چه اندازه تحتتأثير نحوهي ارائه و حاشيههاست.
نمايشگاهگردانی جعبه اجرا با چند نقد و يادداشت و مصاحبه همراه بود كه برخی از آنها به قرار زير است:
گزارش نمایشگاه در مجله «هنر فردا»
متن وحيد حكيم در قالب توصيههايي به مسئولان نمايشگاه، هنرمندان، بينندگان و خريداران به صورت پی دی اف
متن محمود مكتبی درباره نمايشگاه براي روزنامه «خبر» به صورت پی دی اف
مصاحبه باوند بهپور با روزنامه خبر تحت عنوان «پرفورمنس هنر ايران است» لينك به سايت خبر آنلاين
متن محسن ثقفی به صورت پی دی اف كه ضمناً به عنوان يك اثر در نمايشگاه شركت كرد
مصاحبه اعضاء گروه با روزنامه خبر
(در این مصاحبه سعی داشتیم ماهیت گروهی کارمان را در حین مصاحبه نیز حفظ کنیم)
زهرا حسینی: گروه ما بعد از کلاسهای آقای بهپور در مؤسسهی ماهمهر تشکیل شد. اسم اعضای گروه را «کات آرتیست» گذاشتیم چون ابزارهای محدودی را استفاده میکردیم: از اول تصمیم گرفتیم که با مقوای کارتن کار کنیم و چون از کاتر برای برش استفاده میکردیم اسم کات آرتیست اسم مناسبی بود. ما با کارتن و آبچسب و کاتر سازههایی را میسازیم که اجرا در آنها اتفاق بیفتد و به واقع بخشی از کار ما اجراست و بخش دیگر ساختن یک سازه؛ و این ساختن بستگی به پسزمینه ذهنی بچههای گروه دارد چرا که هر کدام از ما تحصیلات و علایق متفاوتی داریم و بسته به توانایی خودمان در بخشی از هر اجرا سهیم میشویم.
گاه شکل ساختاری کار غلبه دارد و گاه خود اجرا و این بستگی به ایدهی ما دارد. اما دلیل انتخاب کارتن به عنوان مصالح ثابت آثار ما این بود که میخواستیم با مادهای کار کنیم که سهلالوصول و ارزان باشد و ضمناً کارتن رنگ خوبی دارد و ساختن سازههای کارتنی ساده است و میتواند یکپارچگی خاصی به کارهای ما بدهد.
شیوا فلاحی: مخاطب در اجرا در محیط جدیدی قرار میگیرد و به جای آنکه در نگارخانه به شیوه متعارف و معمول آن کار ببیند یا اینکه برود پرفومنسی را در سالنی بزرگ تماشا کند، وارد جعبهای میشود که ساختار و قابلیتهای خاص خودش را دارد و بر اساس ایدهها و ذهنیتهای مختلف و بر اساس داستانی مشترک شکل گرفته است. این ویژگیها، این کار را منحصربهفرد و پیچیده میکند.
مطمئناً پرفورمنس تئاتر نیست، همینطور که رقص تئاتر نیست. مهمترین عنصری که تئاتر را از پرفورمنس متمایز میکند عنصر دراماتیک آن است. درست است که در این اجراها تماشاچی وجود دارد و آثار مختلفی برای او نمایش داده میشود اما بازیگری اتفاق نمیافتد، چراکه آن عنصر دراماتیکی که در تئاتر وجود دارد در پرفورمنس نیست و این مهمترین مشخصه است. ما پیش و پس و پایان داریم اما نه به صورتی که در تئاتر اتفاق میافتد.
گیتی آقاخانبیگی: هر کدام از ما با گرایشهای متفاوتی به سراغ پرفورمنس آمدهایم و فکر میکنم مدیومهای دیگر جوابگوی دغدغه و خواستههای ما نیست و اجرا به ما جواب میدهد. در پرفورمنس شما با مخاطبتان ارتباط بیشتری دارید تا مثلاً در نقاشی.
میتوان گفت که «جعبهی اجرا» یک نگارخانهی شخصی برای مخاطب است و فضایی که در این جعبه به واسطهی صدا، بو، رنگ و… ایجاد میشود براثر نمایشگاهگردانی و انتخاب هنرمندان و قرار گرفتن کارهای مختلف در کنار هم فضایی خاص ایجاد میکند. این اجرا خوب جواب داد و روی مخاطبان تأثیر زیادی گذاشت و قرار گرفتن کارهای هنرمندان مختلف درکنار هم بسیار تکمیل کننده بود. اگر کارها به تنهایی میخواست به نمایش گذاشته شود، شاید چندان تاثیرگذار نمیبود اما در این اجرا مخاطب درون جعبهای قرار میگیرد که به دور از هرگونه صدا و نور مزاحمی میتواند با تمرکز کارهایی را که انتخاب کرده است ببیند.
شیوا میهن: اولین چیزی که ما به آن فکر کردیم این بود که مادهای را انتخاب کنیم که همهجا و برای همه افراد قابل دسترس باشد، چرا که محدودیتی برای پیوستن به گروه وجود ندارد و هر فردی با هر ایده و تحصیلاتی میتواند به گروه ما بپیوندد. میخواستیم مثلاً اگر به شیراز یا بندرعباس رفتیم بتوانیم به راحتی مواد مورد نیازمان را تهیه کنیم که همینطور هم شد. علاوه بر این، کار با کارتن یک فرم مینیمالیستی خوبی به کار میدهد و یک ماده ارگانیک است.
ساختن، فرایندی بسیار دوستداشتنی است و این را در بندرعباس تجربه کردیم که ساختن چهقدر میتواند برای همه لذتبخش باشد و با سادهترین مواد میتوان بهترین کارها را انجام داد. اگر بخواهم به یک بازخورد مشترک در کاری که در گالری محسن انجام شد اشاره کنم، باید بگویم این اجرا برای همهی مخاطبان عجیب بود و بیشتر این افراد بعد بیرون آمدن از جعبه میگفتند که شوکه شدهاند و هیچوقت در چنین فضایی قرار نگرفته بودند و باید مدتی به این اثر فکر کنند تا بتوانند اظهارنظر کنند.
حسین حسینی: «جعبهی اجرا» و کارهای پیشینِ گروه /آ:ت/ کارهایی هستند که فرآیند خلق اثر در آنها اهمیت زیادی دارد و در این اجراها نتایج، غیرقابلپیشبینی است و ساختاری عجیب و غریب را میسازد که ممکن است مانند «جعبهی اجرا» خودِ نگارخانه و به اصطلاح مالکیت شیء هنری را نیز زیر سؤال ببرد، چرا که چنین ماشین مقوایی میتواند در هرجایی و حتا داخل یک پارکینگ نیز قرار گیرد.
انتخاب مقوا به عنوان مادهی مشخص کارهای این گروه به معنای محدودیت نیست و علاوه بر یکپارچگیای که به کل کارها میدهد، از یک سو نماد مصرف، تولید و سرمایهداریست و از سوی دیگر میتواند بسیار پیشپاافتاده باشد و ما را مثلاً به یاد کارتنخوابها بیاندازد. البته ما هیچوقت نخواستهایم که یک اجرای سمبلیک داشته باشیم و استفاده از یک مادهی ثابت این خطر را هم دارد که باعث شود پرفورمنس که یک هنر مردمی و اجتماعیست به سمت چیدمان و نوعی فرمالیته برود.
حمیدرضا صادقی: این اجرا برای من کاری بود که نظیرش را تا به حال ندیده بودم و تجربهای نو برای مخاطبان و هنرمندان حاضر در اجرا ایجاد میکرد و روند اجرا دوستداشتنی بود.
منصوره پناهبرخدا: پرفورمنسِ خونمان افتاده بود، کلینیکی ساختیم تا درد خود را درمان کنیم؛ دکتر یکی بود و دردمند زیاد. داروها برای آنکه اثر بخشد باید توسط دستهای رعشهزدهی خودمان ساخته میشد. مواد لازم، تیغ بود و جعبه و جوهر فکر. با اولین خط تیغ، خون در رگها جریان گرفت و دکتر خندید و دارو فراوان شد.
نمايشگاهگردانی جعبهی اجرا امتحانی است براي بهاصطلاح متكثر كردن نمايشگاهگردانی و انبساط ديوارهای نمايشگاه. حتا در فضای مجازی كه فضای نمايش آثار در آن نامحدود است غالباً باز كسی تصميم ميگيرد كه چه چيزی پيش و بيش از ساير چيزها نشان داده شود. در جعبهی اجرا ما سعی كردهايم انتخاب نمايشگاهگردان (curator) را به عهدهی بيننده بگذاريم و هيچ اثری را هم رد نكنيم: هيچ بينندهای تمامی آثار را نمیبيند بلكه صرفاً تصميمی میگيرد نمايشگاه را به نمايشگاهگردانی چه كسی ببيند. نزديك به شصت هنرمند در اين نمايشگاه شركت كردهاند كه تكتكِ آنها دربارهی نمايشگاهگردانی اثرشان تصميم گرفتهاند، دربارهی اينكه اثرشان در كنار چه آثاري و به چه مدتی نمايش داده شود. مخاطب خودش در بين اين شيوههای نمايشگاهگردانی انتخاب میكند. اگر بيشتر اين هنرمندان به اين نتيجه برسند كه اثری ضعيف است و ارزش نمايش ندارد آن را در نمايشگاهگردانی خود لحاظ نخواهند كرد و احتمال ديده شدن آن كاهش مييابد بیآن كه حذف شود. اما ضمناً نمايشگاه شباهتی به جشنوارههای عظيمی كه همهچيز در آن نمايش داده میشود ندارد.
از اين گذشته در اين نمايشگاه برايمان جذاب بود امتحان كنيم ببينيم اثر هنری وقتی در رابطهی يكبهیك با بيننده قرار میگيرد چه تأثيری پيدا میكند. در اينجا تأثير نظر ساير بينندگان بر آنچه شخص میبيند تا حد زيادی از بين میرود چون هر بيننده نمايشگاه را به طور انفرادی و به صورتی متفاوت تجربه میكند و تبادل نظر در مورد نمايشگاه ممكن نيست. هيچكدام از قريب به صد بازديدكنندهی نمايشگاه نمیتوانند تمامی آثار را ببينند. هر بيننده ربع ساعت در نمايشگاه سهم دارد كه اختصاصاً متعلق به اوست.
اگر نمايشگاه را نديدهايد و اين كاتالوگ به دستتان رسيده، من نمیتوانم به شما تصوری از كيفيت اين نمايشگاه يا موفقيت و شكستاش بدهم و بايد خفه بشوم. اما شما هم نبايد اظهار نظر كنيد. اگر اين نمايشگاه را ديدهايد كه شاهد عينی بودهايد و از همكاریتان ممنون. اگر هم نديدهايد كه از كفتان رفت
فراخوان شركت در نمايشگاه را از اينجا بگيريد.
بروشور زير با فرمت پي دي اف (۲۰۰ كيلوبايت) اطلاعات ذيقمتي را در مورد نحوهي ساخت جعبهي اجرا به صورتي كه ما آن را ميسازيم در اختيارتان قرار ميدهد! اينجا را كليك كنيد. براي ديدن صفحات اين بروشور در مرورگر وب خود، بر روي تصاوير زير كليك كنيد.
تصاوير زير نشان ميدهند كه جعبهي اجرا چهگونه كار ميكند. وارد جعبه ميشويد، در بسته ميشود، جعبهي ديگري روي سرتان قرار ميگيرد، جعبههاي كوچكتر متصل ميشوند، كشوها باز ميشود و شما چيزي را ميبينيد كه نمايشگاهگردان و هنرمند خواستهاند كه ببينيد. جعبهاي كه روي سر شما قرار ميگيرد سيصد و شصت درجه ميچرخد و هر بار ميتواند با عوض كردن جعبهها و باز و بسته كردن كشوها چيزهاي مختلفي به شما نشان داد
بيشتر اجراهاي گروه /آ:ت/ (بريتا.) در هر نوبت صرفاً براي يك مخاطب اجرا ميشود و رايگاناند. در نتيجه لازم است براي اجرا وقت بگيريد. اكنون وقتهاي اجرا براي نمايشگاهگرداني جعبهي اجرا پر شده است. در مدتي كه براي رزرو وقت تعيين شده بود علاقمندان ميتوانستند مشخصات تماس خود را با استفاده از جعبهي زير يا ايميل ما برايمان بفرستند. در كمتر از دو روز كاري با آنها تماس ميگرفتيم و قرار ميگذاشتيم. تاريخ برگزاري نمايشگاهگرداني جعبهي اجرا ۹ تا ۱۵ مهرماه در گالري محسن بود. اجراها از ساعت چهار تا هشت عصر به طول ميانجاميد و مدت هر اجرا حداكثر ربع ساعت بود. زماني كه وقتهاي اجرا پرميشد ليست انتظار مينوشتيم.