کاتارسیس یک کلمهی یونانی است به معنای تزکیه. تزکیه کلمهای عربی است به معنای پاک کردن. روانپالایی واژهای فارسی است به معنای کاتارسیس. کاتارتیست به معنای هنرمندی است که به نیت کاتارسیس مقوا را با کاتر میبرد. بعد با آبچسب به هم میچسباند تا فضایی بسازد برای اجرا. به طور خلاصه: عقدهگشایی با کارتن.
یک کاتارتیست شهر فرنگ را به هنر رسمی، آدم عادی را به غیرعادی، خیابان را به گالری و شهرستان را به پایتخت ترجيح میدهد و برعکس. با یبوست در هنر مخالف است و با خودش قرار گذاشته حتماً از فرایند تولید هنری لذت ببرد. فکر میکند همه میتوانند كار هنری بكنند اما هر ايدهای ارزش اجرا ندارد و همه هر ایدهای ندارند. کاتارتیستها میخواستند گروهی داشته باشند که بهخودی خود هنر باشد به همین خاطر هم اسم گروهشان را گذاشتند: /آ:ت/(بریتا.) چون تلفظ هنر به بریتانیایی خُلّص خیلی هنر است. کاتارتیستها ايدههايشان را به صورت گروهی شكل میدهند و لذت میبرند وقتی نمیفهمند چه چيزی را چه كسی توليد كرده.
از همه مهمتر، کاتارتیستها گروهشان را در طی اقدامی محیرالعقول به عنوان اولین شرکت پرفورمنس و بستهبندی ایران ثبت رسمی کردهاند. شرکتی است با مسئولیت محدود به نام «اجراگستران معاصر» با شمارهی ثبت ۳۹۴۹۲۱. هرچیز دیگر مادون این قضیه است.
اجرا ۱۱ و ۱۲ اسفند ۱۳۹۰ در پارکینگالری انجام شد و شرکتکنندگان با تعیین وقت قبلی و خرید بلیت اجراهای بداههی موسیقی را با سازهای کارتنی را به صورت انفرادی شنیدند. هیچ دو اجرا طبیعتاً مشابه نبودند. شرکتکنندگان در نهایت برحسب رضایتی که از اجرا داشتند رقم مورد نظر خود را میپرداختند
ویدئو: حسین حسینی
فایل فلش کارت دعوت (با حجم کم) را برای ارسال ایمیلی به دوستان از اینجا بگیرید.
همکاری میان کالج گلداسمیتس، دانشگاه لندن، دانشگاه روهامپتون و لایو ارت.
عکسها از کریستا هولکه
متن زیر را آگوستو کوریری که اکنون یک کاتارتیست افتخاری و اولین عضو شعبهی لندن است به نیابت از باوند بهپور و از طرف گروه /آ:ت/(بریتا.) در برنامهی ترشینگ پرفرمنس در سالن توینبی استودیوز لندن قرائت کرد.
Augusto Corrieri Reading out Bavand Behpoor’s cutartistic text
این سازهای کارتنی توسط کاتارتیستها برای اجرایی پشت کامیونی در تهران طراحی شده است. عکس اجرا را در پستی دیگر میبینید. تمامی این سازها در غالب یک ساز واحد ترکیب میشود که شنونده را در خود جای میدهد.
ایدهی این اجرا، برگزاری کنسرتی خیابانی با سازهای کارتنی در فضای سربسته و متحرک بود که فضای خصوصی را به درون فضای عمومی میآورد. شنوندگان از خیابان انتخاب میشدند و پس از شنیدن کنسرت متحرک در جای اول پیاده میشدند. اجرا در ۴ شهریور ۱۳۹۰ انجام شد
مطلب زیر قرار بود در بولتن جشنوارهی قزوین به چاپ رسد اما به دلایل نامعلومی از قلم افتاد.
درباب هنر بازیافت
نقطهی تماس تولید زباله و هنر، اشتراک فرآیندی است که در طی آن زباله/اثر تولید می شود؛ کالایی که از کاربرد اولیهی خود رها شده و تبدیل به چیز دیگری می شود؛ ابژهای سوخته. با این تفاوت که در هنر این فرآیند آگاهانه است. ابژه با جای دادن مفاهیم در خود هویتی دوباره میگیرد و نگهداری ،حفظ، خرید و فروش خود را توجیه می کند.شاید «هنر بازیافت» اصطلاح دقیقی برای این فرآیند نباشد، چراکه در اینجا زبالهها به مثابه کالاهای مصرف شده و منقضی به کاربرد اولیهی خود ارجاع داده نمیشوند و اساساً بازکاربرد آنها به شکل مادی و فیزیکی روی نمیدهد، بلکه مفهومی به شی ضمیمه میشود تا با تغییری ذهنی در تولید کننده و مصرف کننده سرانجامی متفاوت را برای خود رقم زند. شاید اصطلاح بازکالاسازی بهتر باشد: ما با رخدادی ذهنی روبرو هستیم که به شیء کاربری میدهد و پیگانهای دوسویهی بازیافتن را میان تولیدکننده و مصرفکننده برقرار میسازد.
حسین حسینی
گزارش کامل کارگاه قزوین را به قلم حسین حسینی به صورت پی دی اف از اینجا بگیرید.
پروپوزال این اجرا از حسین حسینی بوده و اجرای آن با همکاری شقایق قاسمی انجام شده است.
فضای اجرا:
پارک مشاهیر قزوین: قرار بود هنرمندان در این محل با استفاده از مواد بازیافتی آثاری بسازند. این جشنواره همچون سال گذشته در دو قسمت مردمی و حرفهای برگزار میگردید.
مجسمه، حاضرآمادهها، چیدمان و هنر اجرا اتفاقهایی بود که در این محل رخ میداد. همین فضا بود که ایدهی موزههای کارتنی در آن شکل میگرفت .
مقدمه:
در این اجرا سازهها شامل کیوسکهای کارتنی بودند که در موقعیتهای مختلف فضای موجود قرار میگرفتند. این کیوسکها قادر بودند افرادی را در خود جایدهند. بر روی سطوح آنها فیلترهایی تعبیه میگردید تا خوانشی متفاوت را از آنچه بیرون از کیوسک وجود دارد ایجاد کند. سازهها در بین چندین اثر از آثار تولید شده در جشنواره واقع میشود و مخاطبان پس از قرارگیری در جایگاهها، از طریق فیلترها آثار را به شکلی متفاوت مشاهده میکردند. مجاری و فیلترها نسبت به جایگاه قرارگیری و نوع آثار طراحی و تنظیم میشود. این سازهها تجربهای دریافتی متفاوت را ارائه و مخاطب را از سمت اثر به سوی خود جلب میکردند.
کیوسک شمارهی ۱:
این کیوسک حاوی سه فیلتر است و خود را با سه اثر درگیر میکند.
الف) منوکرومیک: فیلتری که با استفاده از طلقهای رنگی و کادر کوچک خود منظرهی بخشی از یک چیدمان را تغییر میدهد. این فیلتر حاوی یک نوار کشویی است که از کنار حرکت میکند و رنگها را تغییر میدهد.
ب) افزایش زاویهی دید: این فیلتر شامل دوجایگاه چشمی است، یکی از آنها صرفاً لولهای است باریک که به سمت یک مجسمه نشانه رفته است و از طریق چشم چپ مشاهده میگردد و چشمی دیگر که در کنار آن قرار گرفته است، پریسکوپی دارد که اثری را در سمت راست جایگاه که در حالت معمول مشاهدهی آن ممکن نیست، نشان میدهد. به عبارت دیگر دو اثر در مکان و زاویهی دیدی متفاوت به صورت یک اثر دیده میشوند.
پ) فیلتر سوم مسیر دید را مسدود میکند. اگرچه رو به اثری قرار گرفته است ولی چیز دیگری را نشان میدهد، بدین معنا که در انتهای فضای مکعبی آن آینهای نصب شده که خطوطی بر آن ترسیم شده است. مخاطب در این فیلتر تصویر صورت خود را میبیند، بر بالای این فیلتر نوشته شده است:« ما تصویر صورت شما را به عنوان یک اثر هنری ارائه کردهایم.» قابل ذکر است بر هر یک از فیلترها دستورالعملی قرار داده شده است که چهگونگی استفاده از فیلتر را توضیح میدهد.
کیوسک شماره ۲:
این کیوسک برای بخش غیربصری جشنواره طراحی شد. از آنجا که سعی داشتیم با تمام قسمتها تعامل برقرار کنیم این کیوسک را برای بخش موسیقی در نظر گرفتیم. این کیوسک حاوی یک فیلتر صوتی است. مجرایی مقوایی که از دو سمت کیوسک خارج میشود. درون این مجرا با تکههای مقوا پر شده و از یک سمت به طور ناقص مسدود است (دری که با جریان هوا باز و بسته میشود.) در میانهی این مجرا که درون کیوسک قرار گرفته شیارهایی تعبیه شده است که صدا را به درون کیوسک هدایت میکنند. کیوسک حاوی یک در ورودی است که پس از داخل شدن فرد کاملاً بسته میشود و دیواره های آن دوجداره است و با استفاده از شانههای نگهدارندهی تخممرغ عایقبندی صوتی شده است.
گروه /آ:ت/(بریتا.) و شرکت اجرا گستران معاصر با حضور حسین حسینی سرگروه و شقایق قاسمی از ۲۵ مهرماه ۹۰ به مدت سه روز در دومین جشنوارهی بازیافت قزوین شرکت کردند. ایده ساخت موزهای کارتنی بود که آثار سایر شرکتکنندگان را قاب میگرفت.
گزارش کارگاه مشهد را به صورت پیدیاف از اینجا بگیرید.
●روز اول
سخنرانی (از ساعت 18-16)
الف.معرفی گروه و شرح کارگاههای پیشین
ب.پروسهی پیشبرد کارگاه و برنامهریزی آن
پ.توضیح استیتمنت (شرح نمایش پرید)
توضیح: اندکی از موارد تئوریک با توجه به وقتی که وجود داشت، سعی شد تا در لابهلای موارد بالا ذکر شود. در پایان سخنرانی فرمهای ویژهای که برای افراد شرکتکننده تهیه شده بود بین آنها توزیع گردید. (حدود 50 نفر در این سخنرانی شرکت کرده بودند.)
●● روز دوم:
بخش اول (13:30-10)
1. شرح زمینهی کارگاه با موضوع لباس و مد با عنوان دستکاری سلیقه (بخشی از آنچه که برای سخنرانی روز قبل آماده شده بود به مدت 30 دقیقه)
2. گروهبندی افراد شرکتکننده در پنج گروه (تعداد افراد شرکتکننده در کارگاه 17 نفر بود، این گروهبندی به صورت تصادفی با رعایت وجود هر دو جنس در هر گروه انجام شد.نام افراد شرکت کننده به ترتیب حروف الفبا در زیر میآید.)
گروه حسین حسینی: حمیده باقرخانی، رعنا پرتویی، منا جباری، وحید ربانی
گروه زهرا حسینی: پردیس غفاریان، رضا باباجانی، لادن اورنگی، مهرداد صداقت
گروه زهرا طباطبایی: فرزاد باقرزاده، مریم باقری، ملیحه صانعی
گروه سام جابر انصاری: حسین یزدی، زهرا حسینی، مهسا عابدی
گروه نیلوفر امامیفر: احسان مهدوی، سپیده عربی، نرگس غرویان
3. افراد پس از گروهبندی شروع به کار کردند، در این مرحله الگوریتمی به آنها ارائه شد تا فرآیند ایدهپردازی را با سرعت بیشتری طی کنند، این الگوریتم بدین شرح بود:
طراحی سؤال برای به دست آوردن اطلاعات از شخصیت طرف مقابل با شیوهی ابداعی فرد —> تعامل سؤالات برای حصول پاسخ —> استخراج ویژگیهای شخصیتی فرد مقابل با استفاده از پاسخها—>ارتباط دادن هر ویژگی به یک اندام/اندام های مرتبط به آن —>تهیهی اتودهای اولیه برای ترجمان بصری اطلاعات به دست آمده
بخش دوم (19-14:30)
۱.توزیع متریال تهیه شده
۲.شروع فرآیند ساختوساز با توجه به اتودهای به دست آمده که شامل موارد زیر بود:
الف. تهیه الگو
ب. برش کارتنها از الگوهای تهیه شده
پ.دور گیری قطعات حاصل با آبچسب
●●● روز سوم/آخر
بخش اول(13:30-9)
1.ادامهی ساختوساز روز قبل
2. نامگذاری سازهها (برای این قسمت هم یک فرآیند طراحی شد تا افراد حین ساخت وساز با آن درگیر شوند که شرح آن در زیر میآید.)
برای نامگذاری قانونی ارائه شد، بدینترتیب که در نامها وجود واژهی «من» یا «تن» و یا هر دو الزامی است؛ تعدادی نام برای نمونه آماده شد و این نامها در اختیار شرکتکنندگان گذاشته شد تا آن را بسط دهند و پس از تهیه شدن حدود بیست نام آنها باید یک نام برای سازهی خود رزرو میکردند؛ این امکان وجود داشت تا آنها در صورت نیافتن نام مورد علاقهی خود نامی دیگر را با رعایت قانون مذکور به آن اضافه کرده و برای خود رزرو کنند؛ نامهای بهدست آمده از قرار زیر میباشند:
توضیح آنکه با توجه به اینکه به برگزارکنندگان پیشنهاد شد پس از پایان کارگاه سازهها جهت نمایش برای عموم آماده گردد، این نامها با ذکر نام خالق سازه جهت تهیهی لیبل در اختیار آنها قرار گرفت.
تن و من؛ مَندان؛ من نما؛ تن تن؛ تَنکِش؛ مَنسا؛ مَنبُرد؛ مَنگیر؛ تَنخور؛ تن پاره؛ من توش؛ من در تن؛ من درون؛ مَنکی؟؛ مَنپَر؛ مَنچی؟؛ مَنسیخ؛ آنمَن؛ تَنتیز؛ نه من؛ کاتمَن؛ دافمَن؛ تَنواره. توضیح آنکه نام کتواک «کارتَن» گردید که در املا با کارتُن یکی است و توصیفی است از کاری که توسط تَنهایی به انجام رسیده است.
بخش دوم (20-14:30)
الف.ادامهی ساختوساز و انجام اصلاحات
ب.به تن کردن سازهها
پ.عکاسی از مدلها در نماهای مختلف
ت.طراحی کتواک، موقعیتها و انجام یک تمرین
ث.قرار گرفتن در موقعیتهای مشخص شده و انجام کتواک با حضور مردم
ج.توضیح و شرح خلاصهی کارگاه برای تماشاگران
مراسم کوتاه اختتامیه
مسیر کتواک: شکل زیر نمای تقریبی از محل کت واک است:
مدلها (دایرههای قهوهای) با لباسهای در تن در اتاقهای دهلیز ورودی که دارای شیشههای وسیعی چون ویترین مغازهها بودند محبوس شدند و بیحرکت درون اتاقها مستقر گردیدند. افرادی که برای تماشای کتواک آمده بودند (دایرههای آبی) پس از عبور از دهلیز و تماشای مدلهای محبوس وارد لاین یک میشدند و در آنجا مستقر میشدند. پس از استقرار کامل مدلها یکبهیک به ترتیب از اتاق خارج گشته و در لاین دو شروع به حرکت کرده و در پایان وارد لاین سه میشدند و در آنجا استقرار مییافتند. پس از پایان استقرار نور لاینهای یک و دو خاموش گشته و تنها نور لاین سه باقی میماند.
توضیحی در باب محدودیتهای اجرایی:
الف.امکان پخش موزیک تعیین شده به علت عدم وجود تجهیزات صوتی ساختمان لغو گردید.
ب. به علت کوتاهی سقف لاین دو و دهلیز، چهار سازه در بخش انتهایی لاین سه مستقر گشته و حرکت خود را در جهت سازههای دیگر به انجام رساندند.
در گروه /آ:ت/بریتا. نه تنها فرایند خلق اثر هنری بلکه ارائهی آن هم یک کار گروهی قلمداد میشود. متن زیر سناریویی است که برای سخنرانی در مشهد نوشتیم.
سخنرانی در کارگاه هنر شهری مشهد
صحنه: پنلی مرکب از سه سخنران که با نسخههایی مشابه از این متن کنار دست یکدیگر نشستهاند. جنسیت سخنرانان راست و چپ با نفر وسط متفاوت است.
سخنرانان: زهرا حسینی، حسین حسینی، زهرا طباطبایی
(سخنرانان در اینجا نفر اول، دوم و سوم نامیده میشود تا در صورت ایجاد تغییر در ترکیب سخنرانان، متن بلاتغییر باقی بماند. )
نفر دوم برای جلسه وقت نگه میدارد.
پردهی اول.
صحنهی اول: پیشدرآمد — زمان: دو دقیقه
————————————————-
نفر اول: با عرض سلام خدمت دوستان حاضر در سالن.
نفر سوم: و سپاس از برگزارکنندگان محترم که بدون آنها این جلسه ممکن نمیشد.
نفر دوم: ابتدا یک مختصری از آنچه در این کارگاه اتفاق خواهد افتاد خدمتتان عرض میکنیم.
نفر اول: اما قبل از خلاصهای از تاریخچهی گروه را خدمتتان ارائه میکنیم.
نفر سوم: و توضیحی هم در رابطه با این که دلیل تئوریک پشت انتخاب موضوع کارگاه چه بوده است.
نفر دوم: ما تا به حال کارگاههایی در شیراز، اصفهان، بندرعباس و قزوین داشتهایم.
نفر اول: و همینطور اجراهایی در تهران.
نفر سوم: و خوشحالیم که اکنون در مشهد پیش شما هستیم.
نفر اول: من دوتا از این کارگاهها را خدمتتان توضیح میدهم.
صحنهی دوم: کارگاههای پیشین — زمان: بیست دقیقه — زمان پرسش و پاسخ درنظر گرفته نشده
————————————————————–
هر کدام از بچهها دوتا از برنامههای اجرا شده یا نشدهی گروه را با عکسهایی که از کارها داریم نشان میدهند.
حسین حسینی (نفر دوم) کارگاه قزوین و اصفهان را.
زهرا حسینی (نفر اول) کارگاه شیراز و پروژهی انجام نشدهی سفارت را.
زهرا طباطبایی (نفر سوم) اجرای گالری محسن و همچنین کارگاه بندرعباس را.
هر وقت کسی نکتهای را فراموش کرد، شخص دیگر میتواند به او یادآوری کند. خوب است این قسمت بدون تمرین و خیلی طبیعی باشد.
نفر دوم: سؤالی هست؟
اگر سؤالی بود خیلی طبیعی ولی در مدت زمانی محدود به حضار پاسخ داده شود. احتمالاً برخی از شرکتکنندگان بعضی برنامهها را درست متوجه نمیشوند. هر سه نفر میتوانند به هر سؤالی پاسخگو باشند اما بهتر است که هرکسی قسمتی را که خودش توضیح داده است پاسخ بدهد.
پردهی دوم. تاریخچهی گروه – زمان: ده دقیقه
————————————————–
نفر اول: اما یک مقدار هم برایتان بگویم که این گروه چه طور شکل گرفت.
شرحی از تاریخچهی گروه با عکسهایی از کار کردنمان دور هم در اینجا میآید: مقداری از مقررات گروه در روزهای ابتدایی، مقررات گروه و عقاید مشترکمان که روی سایت هم آمده است. به علاوهی واژهنامهی گروه:
الف. /آ:ت/بریتا یعنی چه؟
ب. کاتارتیست یعنی چه؟
نفر دوم: یک توضیحی هم در مورد شرکت «اجراگستران معاصر (با مسئولیت محدود)» بدهم و اینکه چه شد که تصمیم به ثبت شرکت گرفتیم.
نفر سوم: مخصوصاً باید توضیح بدهیم که منظورمان از پروراندن ایدهها به صورت گروهی چیست و چه طور سعی کردیم این کار به صورت گروهی صورت بگیرد. (نفر دوم توضیح بدهد که چه طور در برخی از پروژهها ما حتا نمیفهمیدیم که یک یک ایده کار چه کسی بوده است و اینکه چه طور دزدی ایده را آزاد میگذاشتیم.) در هرکدام از کارگاههایی که الآن خدمتتان شرح دادیم ایدهها به درجات مختلف به صورت فردی یا گروه پرورانده میشد. برای مثال…
نفر دوم در اینجا کارگاههایی را که خودش توضیح داده، از لحاظ نحوهی پروراندن ایده تفسیر میکند. سپس نفر اول و سوم کارگاههایی را که خود توضیح دادهاند از همین نظر تفسیر میکنند.
پردهی سوم — زمان: سی دقیقه
———————————-
نفر دوم: خب، توی این بخش من یک مقدار در مورد تئوری کاری که قرار است در روزهای آینده با شرکتکنندگان انجام بدهیم توضیح میدهم.
(حسین حسینی مطالبی را که آماده کرده است ارائه میکند. این بخش هم میتواند چندصدایی باشد. بعداً بسط داده میشود.)
نفر دوم: سؤالی هست؟
پردهی چهارم — زمان: پنج دقیقه
—————————————
نفر اول: ممنون از حسین حسینی. خب من توضیح میدهم که فردا و پس فردا چه کار خواهیم کرد.
توضیحی در مورد موضوع کارگاه
توضیحی در مورد زمانبندی کارگاه
توضیحی در مورد شیوهی گروهبندی
توضیحی در مورد وسایلی که باید همراه بیاورند و شیوهی کار
نفر اول: سؤالی هست؟
نفر دوم: خب اگر دیگر سؤالی نیست…
هرسه نفر پانلیست: خداحافظ شما!
———————————————
کاتارتیستها را در یک نقشه بزرگتر ببینید
«از طریق ایمیلی ناشناس از فراخوان نمایشگاهی مطلع میشوید که با تمام آنهایی که تا کنون دیده بودید تفاوت دارد. باید بر اساس یا ملهم از داستانکی از پیتر هانتکه ایدهای ارائه دهید که در جعبهای به اندازهی ۴۰ در ۴۰ در ۳۰ جا بشود. زمان سخت محدود است و ایدهای به ذهنتان نمیرسد.»
اينها را نيما عمراني، يكي از هنرمندان شركتكننده در نمايشگاهي نوشته است كه از تاريخ ۹ تا ۱۴ مهرماه ۱۳۸۹ در گالري محسن برگزار شد و نمايشگاهگردانيِ جعبهي اجرا نام داشت.
«داستانک را بارها و بارها میخوانید. بنابر راهنمای همراه داستانک، میتوانید به ایدههای ساده فکر کنید؛ نباید سعی کنید خیلی پیچیده و غیرقابل درک باشید. متن میگوید که تماشاگر محکوم به دیدن است. شما این را باور نمیکنید. شما مطمئناید آنی که مجبور و محکوم است شما هستید و آن هم مجبور به خلق.» ما گالرياي را كه خود ساخته بوديم با خودمان به گالري آورديم: جعبهاي از جنس مقواي كارتن كه به اندازهاي يك بيننده جا داشت. بيننده روي صندلياي قابل تنظيم مينشست و محتويات جعبههاي كوچكتري را تماشا ميكرد كه يكي پس از ديگري توسط اجراگران به جعبه وصل يا از آن جدا ميشد. همچنين صداهايي را كه از بلندگوهاي دستگاه پخش ميشد ميشنيد. در ميان آثار به نمايش گذاشته شده، همه رقم كاري بود: از نقاشيها و مجسمهها و ويدئوها گرفته تا چيدمانها، هنر صدا، آثار هنر تعاملي، حاضر-آمادهها و چيزهايي نظير همين متني كه تكههايي از آن ميان گيومه آمده و نيما عمراني به عنوان اثر در نمايشگاه ارائه كرد: «بارها و بارها به ایدههای عجیب و غریب فکر میکنید و سبک و سنگینشان مینمایید. راههای مختلف، مدیومهای مختلف و راههای گریز. چه میشود اگر اصلاً در فراخوان شرکت نکنید؟ احساس میکنید خرفت شدهاید و حس ناتوانی و بیهودگی شما را فرامیگیرد. مدیومها راضیتان نمیکند. وقت رو به اتمام است. از دست خودتان عصبانی هستید. کمکم از دست برگزارکنندگان این نمایشگاه هم عصبانی میشوید. به ایدهی سادهلوحانهشان برای دموکراتیزه کردن نمایشگاه پوزخند میزنید؛ دلتان ولی خنک نمیشود.» ايده اين بود كه نمايشگاهي برپا كنيم كه در آن تمامي آثار فرستاده شده نمايش داده شوند بيآنكه تمامي آثار ديده شوند؛ نمايشگاهي كه تمامي آثار فرستاده شده پذيرفته ميشدند و هر هنرمندي ميتوانست نمايشگاهگرداني را برعهده بگيرد: مجموعهي انتخابها شانس ديده شدن را تعيين ميكرد. هيچ بينندهاي تمامي آثار را نميديد ولي در واقع انتخاب ميكرد نمايشگاه را به انتخاب چه كسي ببيند (از جمله خودش). از آنجايي كه هر بينندهاي چيز متفاوتي ميديد عملاً ناگزير بود به تنهايي در مورد كيفيت نمايشگاه تصميم بگيرد.
خود طراحي ايده و اجراي اين نمايشگاه نتيجهي كار گروهي بود: اثر مشترك گروه اجرايي /آ:ت/(بريتا.) (هنر به لهجهي بريتانيايي!) كه اولين شركت ايراني پرفورمنس با مسئوليت محدود خواهد بود. قصد ما در اين گروه «با يكديگر فكر كردن و با يكديگر ساختن» فضاهايي براي اجراست.
«احمقانه است که از روی همچو داستانکی با این شرایط کارکنید. راضی نمیشوید. خود را میآزارید. شما انتظار این را نداشتید. شما منتظر موقعیتی بهتر بودید و شما را نامنتظر غافلگیر کردهاند. احساس میکنید در حق شما بیانصافی شده؛ درحق شما ظلم شده است.» با انتخاب يك داستانك به عنوان تم نمايشگاه ميخواستيم هنرمندان را آزاد بگذاريم بيآنكه موضوع را آزاد گذاشته باشيم كه نمايشگاهگرداني را بيمعنا ميكرد: «حس میکنید به شعور و توانایی شما هم به عنوان هنرمند و هم به عنوان انسان توهین شده است. حس میکنید مورد اهانت قرار گرفتهاید. همهی اینها عمدی بوده برای دست انداختنتان. مطمئن میشوید که از اول قرار نبوده چیزی طراحی شود؛ چیزی ارائه شود. قرار نبوده شما کاری انجام دهید. همه چیز بازی است. اینها همه خون شما را به جوش میآورد.» بينندگان هم، مانند هنرمندان شركتكننده، نمايشگاه را به چشم يك بازي جدي مينگريستند و جنبهي اجرايي جعبهي اجرا هم از همينجا ناشي ميشد. شركتكننده عملاً مراسمي آييني را از سر ميگذراند. لازم بود از دو ماه قبل، با مراجعه به وبسايت گروه ثبتنام كنند. بعد از ثبتنام، با متقاضيان تماس گرفته ميشد و متناسب با برنامهي كاريشان برايشان وقت ملاقات صادر ميشد. در روز اجرا در اتاق انتظار از آنها خواسته ميشد كه متن پيتر هانتكه و دستورالعمل نمايشگاه را مطالعه كنند تا هنرمندان خيالشان راحت باشد كه اثرشان به متني ارجاع ميدهد كه بيننده پيشاپيش خوانده است. سپس ميتوانستند با توجه به جدولي كه نشان ميداد هر هنرمند چه آثاري را براي نمايش داده شدن در كنار اثر خود انتخاب كرده است نمايشگاهگرداني مورد نظر خود را تعيين كنند. (قيمت، مديوم، مدت زمان نمايش اثر و نام هنرمند در جدول درج شده بود. همچنين مشخص شده بود كدام آثار آزارنده هستند.) سپس قد بازديدكنندگان اندازه گرفته و يادداشت ميشد تا صندليشان در اتاق اجرا متناسب با قد آنها تنظيم شود. «شما به خواست خود در بازیای وارد شدهاید که اصلاً برای اذیت شما طراحی شده است. شما این را نمیدانستید. کسی به شما چیزی نگفته بود و این به نظرتان غیرعادلانه میآید. شما حس میکنید گیر کردهاید و راهی برای بازگشت ندارید. عصبانی هستید. آرزو میکنید که کاش آن ایمیل را باز نکرده بودید.» وقتي بيننده نهايتاً وارد جعبهي اجرا ميشد از آنها عكس ميگرفتيم. آنوقت كمتر از ربع ساعت وقت داشتند كه نمايشگاهگرداني موردنظرشان را تماشا كنند. دريچهها يكي پس از ديگري باز ميشد و بيننده در معرض انواع و اقسام آثار هنري قرار ميگرفت: ممكن بود از او خواسته شود كه بويي ناخوشايند را به همراه متني كه او را خطاب قرار ميداد بشنود يا از ظرفي كه قورباغهاي در آن نشسته بود با ني آب بنوشد تا جان ماهي را كه داشت در جلو چشمانش جان ميداد نجات دهد؛ ممكن هم بود يك نقاشي را ببيند يا ويدئويي را.
در اين نمايشگاه فرايندهاي گالريداري را تا حد امكان موبهمو تقليد كرديم به نمايش بگذاريم: ديوارهاي هميشه ناپيداي گالري اكنون بيحاصليشان را آشكار ميكردند. جعبهها را ميشد خريد و فروخت و سهم گالريدار و هنرمند و نمايشگاهگردان و اجراگر مشخص بود. (نمودار را ببينيد.) «به فروش فکر میکنید بلکه تسلا یابید. به این که ایدهای عالی میتواند پولی نصیبتان کند. این هم آرامتان نمیکند.معتقدید پولی که به دست شما میرسد درمقابل لذتی که بانیان این نمایشگاه از آزار شما میبرند ناچیز است.» هرچند مقواي جعبهها و ايدهي خود نمايشگاه جديتي نداشت، كل مراسم با دقت و جديت تمام انجام ميشد. در نهايت، بازخوردها شباهتي به نظرهاي پس از يك اجراي تئاتر داشت. بينندگان بيشتر تحت تأثير كليت ماجرا قرار داشتند تا تكتكِ آثار و در اين فضاي به ظاهر آزمايشگاهي، ميشد نقش مؤثر گالري را ديد: اينكه چه بخش بزرگي از تأثير اثر هنري، مربوط به جنبهي اجرايي آن است و تا چه اندازه تحتتأثير نحوهي ارائه و حاشيههاست.
از ۲۷ تا ۲۹ آبان ۸۹ حسين حسينی، حديث آقاخان بيگی و محمد حسين عبدلی در جشنوارهی هنر بازيافت در قزوين شركت كردند. اين جشنواره با دعوت محدود از چهارده هنرمند برگزار میشد و شهرداری قزوين حامي آن بود. محمود مكتبی دبير جشنواره دعوتكننده گروه /آ:ت/(بريتا.) به جشنواره بود و سه نفر از اعضاي گروه به نيابت از آن در جشنواره شركت كردند هرچند اين بار ايدهي استراكچرت به صورت گروهی طراحی نشده بود.
عكسهای عرفان دادخواه از جشنواره برای خبرگزاری فارس را اينجا ببينيد.
برای گزارشهای ديگری از اين جشنواره اينجا و اينجا و اينجا و اينجا و اينجا و اينجا را ببينيد.
دو متن زير را حسين حسينی نوشته است. متن اول توضيح دستگاه است و متن دوم گزارشی از اجرا. ايدهی اوليهی استراكچرت را حسين حسينی داده و آن را با كمك حديث آقاخانبيگی و محمد حسين عبدلی اجرا كرده است:
RECYCLE – BraINماشين
توضيح: با توجه به مکان و زمان جشنواره از پيش تعيين شده و فرسودگی مصالح، ساختوساز را با محدودیتها و بایدهایی مواجه ميكرد، طرح اوليه که شامل چند اجرای همزمان با یک ماشین مرکب بود تغییر کرد و سادهتر شد.
recycle-bin و recycle-brain» است كه با یک بازی زبانی بین دو کلمهی RECYCLE–BraIN نام اين سازه «ماشین
رزونانس می کند. اساس این اجرا با گرایشی دلوزی سعی بر ایجاد یک اجرای ساده و کوتاه با تکیه بر پیچیدگیهای رفتاری و پویای ذهن مخاطب (مخاطب به مثابه ماشين) دارد.
در دستورالعمل این دستگاه نوشته شده: «این ماشین یک آشغال است که از آشغالهای دیگر ساخته شده است…» و بلكه آشغالهای دیگری را میسازد!
دستگاه که یک لابیرنت مقوایی است، اجرا را در سه بخش اصلی به انجام میرساند: (این ماشین واسطهی نیمهخودکاری است که با اتصال به ماشینهای بیولولوژیک همچون روده عمل میکند.)
(Oral performance) نخست اجرای دهانی
) که شامل حفرههایی ميشود در سطوح مختلف لابیرنت که حاوی متناند (تکههایی از روزنامهی همان روز اجرا) که به صورت تصادفی از روزنامهها برش خوردهاند و خوانشی نامتعارف را از روزنامه به دست میدهند.
در هر اجرا یک قطعه از تکه روزنامههای بریدهشدهی موجود در حفره خارج شده و پنج واژه توسط اجرا گر بوسیلهی ماژیک های لایت، علامتدار میگردد. سپس اجراگر به سمت بخش دوم که در انتهای ماشین قرار گرفته حرکت میکند.
كه شامل ماشينی است كه از يك كانال شيبدار (كه انتهای آن(Anus performance) بخش دوم، اجرای مقعدی است
باز است) و یک سوراخ در ابتدای آن تشکیل شده است.
اجراگر پس از مچاله کردن تکه روزنامهی علامتخورده، آن را از طریق سوراخ به داخل می اندازد و متن مچاله شده از انتهای ماشین دفع میگردد.
اجراگر از میان رهگذران انتخاب میشود و با خواندن دستورالعملی که در ورودی ماشین نصب شده است اعمال فوق را انجام میدهد و تا آخرین لحظه دقیقاً نمیداند که قرار است بر سر متن علامت زدهاش چه بیاید. ماشین بزرگی که متن انتخابی او را بيتوجه به محتوای آن تنها دفع میکند، بدون در نظر گرفتن اینکه او چه واژههایی را علامت زده است، ماشینی که تنها برای دفع کردن طراحی شده است، تکه روزنامههای علامتخوردهی مچاله شده یکی پس از دیگری دفع و در میان پیادهرو حیاط موزه پخش میگردند.
بخش سوم این ماشین که لحظهی شهود نام دارد، شامل یک استند به روی یکی از دیوارههای لابیرنت است؛ قسمتی موجود که حاوی متنهایی بریده شده از روزنامه است و جملاتی از تیترهای همان روزنامه که به تصادف در کنار هم قرار گرفته و یک متن کلی را ایجاد نمودهاند كه متنهای دادائیستی را به خاطر ميآورد؛ این متن قبل از اجرای اصلی توسط عابرین، هایلایت و سپس به روی ماشین نصب شده. به عنوان متنی که توسط هنرمندان علامتگذاری شده، و در واقع این طور نبود و توسط افراد رهگذر علامتگذاری شده بود! ذهنیتي از جايگاه مؤلف، موجب واکنشی متفاوت نسبت به این متن ميشد، توهمی که همان متن را پایدار نموده و مانع از دفع آن میشد؛ و به عبارتی آنچه موجب يبوست دستگاه ميگشت يك مانع عيني نبود بل يك سد ذهني بود كه در درون مخاطب به مثابه ماشين كه پس از اتصال به ماشين مركب از هضم و دفع متن جلوگيری ميكرد.
گزارشی از جشنوارهی هنر بازیافت قزوین
این جشنواره با حضور جمعی از هنرمندان مدعو و غیر مدعو (!) با هدف اهمیت دادن به مسئلهی بازیافت مواد و پس ماندهای شهری از سوی شهرداری قزوین؛ و با هدف پرداختن (Recycle Art)به هنر بازیافت
از سوی هنرمندان ، برگزار شده بود؛ و شاهد تولید آثاری در زمینههای مجسمهسازی (سنگی و حاضر آماده)، هنر محیطی، موسیقی و اجرا بودیم.
در این یادداشت تنها به سه نکته میپردازم،که مربوط به شرکت كاتارتيستها در این جشنواره میشود و نه بررسی فنی و چگونگی برگزاری این جشنواره که به طور یقین ارتباطی به آنچه که هستیم و میکنیم ندارد.
الف) علت حضور ما در این جشنوارهی کوچک تنها به مصالح ثابت ما (مقواي کارتن) برمیگردد و نه چیز دیگر. البته اهمیت دادن به مواد و تکنیک در هنر به جای خود هنر چیز تازهای نیست. اما شاید تکرار این نکته لازم باشد که استفادهی ما از این مصالح همانقدر كم اهميت است که استفادهی کلاین از رنگ آبی؛ و شاید اگر زمانی احساس کنیم که ما را در اجرای ایدههایمان محدود ميكند، کارتنهایمان را به آتش بکشیم و چیز یا چیزهای دیگری را به کار بریم!؛ خلاصه اينكه هیچگونه تأکیدی بر نقش نمادين یا زیستمحیطی آن نداریم. در دستورالعمل سازهای كه در این جشنواره ساختيم با این جمله روبرو میشوید: « … ما برای کنشها و رفتارهای انسانی (و گاه حیوانی!) اهمیت قائلایم و مصالح اصلی خود را همین کنشها میدانیم…» و
ب) اتفاق خوبی که در این جشنواره رخ داده بود، حضور آزاد مردم در زمان فرآیند ساخت آثار بود، اتفاقی که اگرچه مورد انتقاد بیشتر هنرمندان بود، اما شخصاً از این تماس نزدیک لذت بردم و شاهد واکنشهای گاه پیشبینینشده از سوی بازدیدکنندگان بودم؛ خلاف این دیدگاه آتنائومی از هنر که دیوارهایی سخت ونفوذناپذیر را بین مخاطب و هنرمند میسازد، شکسته شدن این رویکرد رمانتیکی که نه تنها از سوی هنرمندان بل از سوی برگزارکنندگان آن دیده میشد: در خط دوم متن لوح تقدیر برگزارکنندگان (از هنرمندان شرکتکننده!) میخوانیم: «…هنرمند مشاهده میکند آنچه را که دیگران نمیبینند و یا از کنار آن میگذرند…»؛ جملهای که ما را به یاد آن جملهی تارکوفسکی میاندازد که گفته بود: «هنرمند به جای همهی کسانی حرف میزند که خود قادر به سخن گفتن نیستند.» رویکردی که با گنگ کردن مخاطب سعی بر افزایش کاریزمای هنرمند دارد.
پ) نمایش عمومی کارهای مفهومی در کنار کارهایی که بخش فرمال و بصری آنها بر وجوه دیگر غالب است، اتفاق دیگری بود که شاهد آن بودیم، قدرتنمایی تکنیک و فن و تأکید بر عناصر حسی و تملک و کالاسازی ابژهی هنری در کنار کارهایی که با شیطنتهای سادهی خود، نخنما شدن این دستمال کهنه را یادآور میشدند.
حسین حسینی
طراحي: حسين حسيني
تيغي كه در تصوير ديده ميشود به صورت واقعي در كارت وجود دارد و از يك طرف وارد شده و از سمت ديگر كارت خارج مي شود. كل كارت در محفظهاي پلاستيكي قرار ميگيرد و به گردن انداخته ميشود.
پوستر براي كارگاه «هنر تعاملي» در انجمن نقاشان اصفهان

طراحي: حسين حسيني
كارگاه «هنر تعاملی» روز پنجشنبه ۱۳ آبان ۸۹ در محل انجمن نقاشان اصفهان با شش كاتارتيست و سی نفر شركتكننده برگزار شد. شركتكنندگان در پنج گروه فضاهايی به ابعاد ۱.۲۰ در ۲.۵۲ سانتیمتر طراحی و اجرا كردند كه مخاطباش يك گربه باشد. پس از ايدهپردازی اوليه، اعضای گروهها تعويض شدند تا دزدی ايدهها به بهترين شكل ممكن، صورت پذيرد! كاتارتيستهای هماهنگكننده عبارت بودند از: حسين حسينی، زهرا حسينی، حميدرضا صادقی، باوند بهپور، ركسانا پيروزمند و زهراالسادات طباطبايی. كارگاه توسط خانم پريسا رجبيان هماهنگ شده بود. فضاهاي ساخته شده نهايتاً در كنار يكديگر قرار داده شد تا حجمی بزرگ پديد آيد كه حواس و قابليتهای مختلف يك گربه را مخاطب قرار میداد.
طبق روال ساير كارگاهها، روز قبل شركتكنندگان در يك جلسهی سخنرانی از ساعت شش تا هشت و نيم روز چهارشنبه در مورد چند و چون كارگاه توجيه شدند! كارگاه «هنر تعاملی» كارگاهی پرحاشيه بود، از قطع برق محله گرفته كه باعث شد شركتكنندگان سمج در نور موبايلهايشان به ساخت و ساز ادامه دهند تا خبر دزديده شدن گربهای كه قرار بود مخاطب كارگاه باشد و اخاذی ربايندگان از صاحبان گربه كه البته شايعه از آب درآمد. روز بسيار هيجانانگيزی بود منتها فرار گربهی زرنگ مقيم در انجمن كه نگذاشت به عنوان مخاطب از او استفاده شود و تنبلی بيش از حد گربهی شمالي كه حوصلهی مخاطب بودن را نداشت نگذاشت دستگاه بزرگي كه ساخته شده بود تواناييهای خود را به رخ بكشد.
آمار اين كارگاه به حساب حسين حسينی به قرار زير بود:
تعداد شركتكنندگان:۳۰ نفر
ميانگين سنی: ۳۲ سال
درصد شركتكنندگانی كه در رشتههای مرتبط با هنر تحصيل كرده بودند:۶۳ درصد
درصد شركتكنندگان زن: ۵۹ درصد
درصد شركتكنندگان مرد (صرفنظر از گربه!): ۴۱ درصد
درصد شركتكنندگانی كه ثبتنام كرده بودند: ۶۰ درصد
نمايشگاهگرداني جعبهي اجرا با چند نقد و يادداشت و مصاحبه همراه بود كه برخي از آنها به قرار زير است:
گزارش نمایشگاه در مجلهی «هنر فردا»
متن وحيد حكيم در قالب توصيههايي به مسئولان نمايشگاه، هنرمندان، بينندگان و خريداران به صورت پي دي اف
متن محمود مكتبي دربارهي نمايشگاه براي روزنامهي «خبر» به صورت پي دي اف
مصاحبهي باوند بهپور با روزنامهي خبر تحت عنوان «پرفورمنس هنر ايران است» لينك به سايت خبر آنلاين
متن محسن ثقفي به صورت پي دي اف كه ضمناً به عنوان يك اثر در نمايشگاه شركت كرد
مصاحبهی اعضاء گروه با روزنامهی خبر
(در این مصاحبه سعی داشتیم ماهیت گروهی کارمان را در حین مصاحبه نیز حفظ کنیم)
زهرا حسینی: گروه ما بعد از کلاسهای آقای بهپور در مؤسسهی ماهمهر تشکیل شد. اسم اعضای گروه را «کات آرتیست» گذاشتیم چون ابزارهای محدودی را استفاده میکردیم: از اول تصمیم گرفتیم که با مقوای کارتن کار کنیم و چون از کاتر برای برش استفاده میکردیم اسم کات آرتیست اسم مناسبی بود. ما با کارتن و آبچسب و کاتر سازههایی را میسازیم که اجرا در آنها اتفاق بیفتد و به واقع بخشی از کار ما اجراست و بخش دیگر ساختن یک سازه؛ و این ساختن بستگی به پسزمینهی ذهنی بچههای گروه دارد چرا که هر کدام از ما تحصیلات و علایق متفاوتی داریم و بسته به توانایی خودمان در بخشی از هر اجرا سهیم میشویم.
گاه شکل ساختاری کار غلبه دارد و گاه خود اجرا و این بستگی به ایدهی ما دارد. اما دلیل انتخاب کارتن به عنوان مصالح ثابت آثار ما این بود که میخواستیم با مادهای کار کنیم که سهلالوصول و ارزان باشد و ضمناً کارتن رنگ خوبی دارد و ساختن سازههای کارتنی ساده است و میتواند یکپارچگی خاصی به کارهای ما بدهد.
شیوا فلاحی: مخاطب در اجرا در محیط جدیدی قرار میگیرد و به جای آنکه در نگارخانه به شیوه متعارف و معمول آن کار ببیند یا اینکه برود پرفومنسی را در سالنی بزرگ تماشا کند، وارد جعبهای میشود که ساختار و قابلیتهای خاص خودش را دارد و بر اساس ایدهها و ذهنیتهای مختلف و بر اساس داستانی مشترک شکل گرفته است. این ویژگیها، این کار را منحصربهفرد و پیچیده میکند.
مطمئناً پرفورمنس تئاتر نیست، همینطور که رقص تئاتر نیست. مهمترین عنصری که تئاتر را از پرفورمنس متمایز میکند عنصر دراماتیک آن است. درست است که در این اجراها تماشاچی وجود دارد و آثار مختلفی برای او نمایش داده میشود اما بازیگری اتفاق نمیافتد، چراکه آن عنصر دراماتیکی که در تئاتر وجود دارد در پرفورمنس نیست و این مهمترین مشخصه است. ما پیش و پس و پایان داریم اما نه به صورتی که در تئاتر اتفاق میافتد.
حدیث آقاخانبیگی: هر کدام از ما با گرایشهای متفاوتی به سراغ پرفورمنس آمدهایم و فکر میکنم مدیومهای دیگر جوابگوی دغدغه و خواستههای ما نیست و اجرا به ما جواب میدهد. در پرفورمنس شما با مخاطبتان ارتباط بیشتری دارید تا مثلاً در نقاشی.
میتوان گفت که «جعبهی اجرا» یک نگارخانهی شخصی برای مخاطب است و فضایی که در این جعبه به واسطهی صدا، بو، رنگ و… ایجاد میشود براثر نمایشگاهگردانی و انتخاب هنرمندان و قرار گرفتن کارهای مختلف در کنار هم فضایی خاص ایجاد میکند. این اجرا خوب جواب داد و روی مخاطبان تأثیر زیادی گذاشت و قرار گرفتن کارهای هنرمندان مختلف درکنار هم بسیار تکمیل کننده بود. اگر کارها به تنهایی میخواست به نمایش گذاشته شود، شاید چندان تاثیرگذار نمیبود اما در این اجرا مخاطب درون جعبهای قرار میگیرد که به دور از هرگونه صدا و نور مزاحمی میتواند با تمرکز کارهایی را که انتخاب کرده است ببیند.
شیوا میهن: اولین چیزی که ما به آن فکر کردیم این بود که مادهای را انتخاب کنیم که همهجا و برای همه افراد قابل دسترس باشد، چرا که محدودیتی برای پیوستن به گروه وجود ندارد و هر فردی با هر ایده و تحصیلاتی میتواند به گروه ما بپیوندد. میخواستیم مثلاً اگر به شیراز یا بندرعباس رفتیم بتوانیم به راحتی مواد مورد نیازمان را تهیه کنیم که همینطور هم شد. علاوه بر این، کار با کارتن یک فرم مینیمالیستی خوبی به کار میدهد و یک ماده ارگانیک است.
ساختن، فرایندی بسیار دوستداشتنی است و این را در بندرعباس تجربه کردیم که ساختن چهقدر میتواند برای همه لذتبخش باشد و با سادهترین مواد میتوان بهترین کارها را انجام داد. اگر بخواهم به یک بازخورد مشترک در کاری که در گالری محسن انجام شد اشاره کنم، باید بگویم این اجرا برای همهی مخاطبان عجیب بود و بیشتر این افراد بعد بیرون آمدن از جعبه میگفتند که شوکه شدهاند و هیچوقت در چنین فضایی قرار نگرفته بودند و باید مدتی به این اثر فکر کنند تا بتوانند اظهارنظر کنند.
حسین حسینی: «جعبهی اجرا» و کارهای پیشینِ گروه /آ:ت/ کارهایی هستند که فرآیند خلق اثر در آنها اهمیت زیادی دارد و در این اجراها نتایج، غیرقابلپیشبینی است و ساختاری عجیب و غریب را میسازد که ممکن است مانند «جعبهی اجرا» خودِ نگارخانه و به اصطلاح مالکیت شیء هنری را نیز زیر سؤال ببرد، چرا که چنین ماشین مقوایی میتواند در هرجایی و حتا داخل یک پارکینگ نیز قرار گیرد.
انتخاب مقوا به عنوان مادهی مشخص کارهای این گروه به معنای محدودیت نیست و علاوه بر یکپارچگیای که به کل کارها میدهد، از یک سو نماد مصرف، تولید و سرمایهداریست و از سوی دیگر میتواند بسیار پیشپاافتاده باشد و ما را مثلاً به یاد کارتنخوابها بیاندازد. البته ما هیچوقت نخواستهایم که یک اجرای سمبلیک داشته باشیم و استفاده از یک مادهی ثابت این خطر را هم دارد که باعث شود پرفورمنس که یک هنر مردمی و اجتماعیست به سمت چیدمان و نوعی فرمالیته برود.
حمیدرضا صادقی: این اجرا برای من کاری بود که نظیرش را تا به حال ندیده بودم و تجربهای نو برای مخاطبان و هنرمندان حاضر در اجرا ایجاد میکرد و روند اجرا دوستداشتنی بود.
منصوره پناهبرخدا: پرفورمنسِ خونمان افتاده بود، کلینیکی ساختیم تا درد خود را درمان کنیم؛ دکتر یکی بود و دردمند زیاد. داروها برای آنکه اثر بخشد باید توسط دستهای رعشهزدهی خودمان ساخته میشد. مواد لازم، تیغ بود و جعبه و جوهر فکر. با اولین خط تیغ، خون در رگها جریان گرفت و دکتر خندید و دارو فراوان شد.